جستجو
-
۱تصویر
اعتراض بانو ضیاء، بانو صدیقه، و عبدالرسول بر دادنامه دادگاه، ۱۳۲۲ ش
اعتراض بانو ضیاء و پسرش عبدالرسول بر دادنامه شماره ۱۲۳ صادره از دادگاه بخش شعبه دوم شیراز درباره جلال، برادر مرحوم مشهدی رضا، که خانه صغار مشهدی رضا را با فریب به مبلغ نازل پنجاه و یک تومان (که حتی ثلث قیمت واقعی خانه هم نیست) مصالحه کرده و حق فرزندان صغیر آن مرحوم را پایمال کردهاست. همچنین شکایت از جلال درباره تصرف مقدار گزافی از مسینه آلات ماست بندی و اثاثالبیت دیگر آن مرحوم که حق صغار را از آنها ندادهاست.
-
۱تصویر
درباره اختلاف آقا بالا و میرزا باقر، ۱۳۳۸ ق
نامه مخبرالدوله از حکومت سراب و گرمرود در خصوص شکایت آقا بالا خان [برادر حاج اسکندر] از میرزا باقر، پسر مرحوم حاج اسکندر میانجی، به فرمانفرمایی کل و ادعای ارث صغیر و مهریه و ثمنیه فاطمه خانم و رد ادعای او
-
۱تصویر
پیش نویس نامه وکیل به محکمه، ۱۳۳۲ ق
پیش نویس نامه یک وکیل به محکمه درباره رد ادعای مدعی با اشاره به مصالحهای که قبلا بین موکلش و مدعی صورت گرفته و بنا بر آن مدعی دیگر حقی ندارد
-
۱تصویر
سواد راپورت در مورد شکایت زیورتاج خانم، ۱۳۲۹ ق
سواد راپورت محکمه در مورد ادعای نورالله سلطان به وکالت از زیورتاج خانم، دختر میرزا حسین نگارستانی، برای گرفتن پنج هزار تومان بابت سنوات بیست و دو شعیر ملک نگارستان و عین ملک از نگارستان از فتحعلی خان سالار نظام، درخواست دادگاه از وکیل عارضه برای ارائه سند، و حکم نهایی دادگاه مبنی بر پرداخت این پول به زیور تاج خانم
-
۲تصویر
سواد عریضه فاطمه بیگم به آیت الله میرزا محمد حسین النجفی، ۱۳۴۴ ق
سواد عریضه فاطمه بیگم به آیت الله میرزا محمد حسین النجفی در شکایت از زوج خود، حاج میرزا محمد صاحب انجوی، که سه سال و چند ماه فاطمه بیگم را آزار داده، با ضرب و شتم اندامش را زخم و سیاه کرده و از خانه بیرون کردهاست. سپس دو فرزندشان را نزد مادرشان فرستادهاست. فاطمه بیگم چند بار فرزندانش را نزد شوهر فرستاده ولی هر بار شوهرش آنها را نزد مادرشان برگرداندهاست. فاطمه بیگم چند نفر واسطه فرستاده تا شوهرش او و فرزندانشان را به خانه راه دهد و در آخر نزد مخاطب عریضه آمده ولی شوهرش باز هم حاضر نشده. در آخر، فاطمه بیگم از آیت الله استدعا کرده که بعد از استماع شهادت شهود، آنچه را بر وی ثابت و محقق شد در...
-
۵تصویر
عریضههای خورشید خانم، ۱۳۲۵ ق
عریضههای خورشید خانم، دختر آقا رضا، از بارفروش به مخبرالسلطنه، وزیر عدلیه، در تهران، و شرح این که بعد از فوت پدر و مادرش، زمانی که سه سال داشته، عمویش، عباسقلی خان، او را به خاطر ارث پدریاش، که بیش از پنجاه هزار تومان از قبیل املاک و اموال و نقدینه بوده، نزد خود آورده و تا ده سال از او نگهداری کرده و بعد او را به عقد نوه پسری خود، پسر اعتماد دیوان، درآورده است. خورشید خانم که از ترس راضی به این ازدواج شده و چندین سال شب و روز گریه میکرده است. اعتماد دیوان از بابت ارث پدر خورشید خانم تا حال چیزی به او پرداخت نکرده است به این بهانه که او همسر پسرش است. خورشید خانم قصد دارد طلاق بگیرد و...